تاريخچه علوم آزمايشگاهي در ايران
iran
iran


طب در ايران باستان

در اساطير کهن ايران باستان، تشخيص و درمان را به جمشيد يکي از پادشاهان سلسله داستاني ايران نسبت داده اند. در داستان هاي ملي ايران نيز به جمشيد به عنوان يکي از پادشاهان پيشدادي اشاره شده و در اوستا آمده است که جمشيد نخستين کسي است که اهورا مزدا دين خود را به او سپرد. بنابر اشعار حکيم ابوالقاسم فردوسي، جمشيد پاشاه پيشدادي، داروهاي معطر و گياهي راساخت، پزشکي و درمان مردم را منظم کرد، بيماري ها را تشخيص داد و براي درمان هر بيماري دارويي شفابخش تدارک ديد.
اوستا، فريدون را نخستين پزشک دانسته که علاوه بر طبابت، دامپزشکي هم مي کرده است . فريدون از بزرگان داستاني اقوام مشترک هند و ايراني و از پادشان سلسله پيشدادي است که به ياري کاوه آهنگر و مردم به حکومت ضحاک پايان داد . در اوستا آمده است، اهورا مزدا به زرتشتمي گويد:
"تريته (فريدون) نخستين طبيب خردمند و رويين تن و فرخنده بود که بيماري و مرگ را را به بند کشيد و براي نخستين بار با کارد و آتش ، تب و ناخوشي را از تن انسان دور کرد . او بود که به جستجوي داروها و شيوه هاي درماني برآمد و ..."
از مطالعه منابع و مأخذ مختلف چنين استفاده مي شود که تا 700 سال پيش از  ميلاد، اثري از رخنه پزشکي و درمان اقوام ديگر در طب و طبابت ايران ديده نمي شود، ليکن از آن تاريخ به بعد به سبب تشکيل دولت هاي نيرومند و جهانگير مانند ماد و هخامنشي و به علت گسترش کشور و نفوذ ايرانيان به قلمرو ديگران، مبادلات اقتصادي و فرهنگي و علمي ميان ايران و چند تمدن باستاني مانند بابل، آشور، مصر و هند رواج يافته و بدين ترتيب، طب و طبابت ايران با پزشکي و درمان و اوهام و خرافات آنان اختلاط و امتزاج پيدا کرد . منتهي پس از ظهور بقراط، پزشک عاليقدر و مشهور در سال 460 پيش از ميلاد و تأثير چشمگير تمدن يوناني و اختلاط تمدن ايرانيان با آنان و جنگ هاي بين ايران و يونان، پاي طب يوناني به ايران باز شد و اثرات زيادي در پزشکي ايران باقي گذاشت. برخي معتقدند که اصول و مباني پزشکي و تعاليم آن ابتدا توسط ايرانيان به يونان انتقال يافته و مکتب زردشت (مزديسنا) خيلي پيشتر از مکاتب پزشکي يونان وجود داشته است . دکتر سيريل الگود مي گويد:
"ترقي علم پزشکي در ايران پيشتر از يونان بوده است."

دکتر الگود براساس تحقيقاتي که به عمل آورده مي نويسد: يوناني ها در قرن هفتم پيش از ميلاد درعلم طب پيشرفت قابل ملاحظه اي نکرده بودند، اما در قرن پنجم قبل از ميلاد يعني دويست سال بعد، ترقي زيادي کردند . وي ترقي و توسعه يوناني ها را ناشي از اختلاط با ايرانيان و استفاده از منابع علمي ايراني مي داند و ثابت کرده است که بندهشن از نوشته هاي هيپوکراتس قديمي تر بوده و ترجمه بسيار از عبارات بندهشن در آن آمده است.
 

مکتب ديگري که در تاريخ مشاهده مي شود مکتب سده اکباتان است . اين مکتب صد سال پس از زردشت توسط يکي از شاگردانش ايجاد گرديد . مکتب سده اکباتان، طب و طبابت آن زمان را عهده دار بود . در اين مکتب حکمت، نجوم، طب و جغرافيا آموزش داده مي شد و 100 شاگرد در آن مشغول تحصيل بودند . مطالعه منابع زردشتي حاکي از آن است که امور پزشکي ايرانيان در دست هيات ويژه اي از مردان بود . پزشکان عالي ترين طبقه را تشکيل مي دادند . مهم ترين مدارس پزشکي در ري، همدان، تخت جمشيد (پرسپوليس) داير بود . در اين شهر ها بيمارستان، پزشک و دارو نيز وجود داشت. تحصيل در مدارس پزشکي، نظري و عملي بود و چندين سال طول مي کشيد.
با تشکيل دولت هخامنشي مصرف گياهان دارويي رونق بيشتري يافت . به نحوي که در پايان دوره هخامنشي، ايرانيان نزديک به 60 گياه دارويي را مي شناختند. در زمان ساسانيان با ايجاد دانشگاه گندي شاپور (جندي شاپور ) در خوزستان و گردآمدن پزشکان يوناني، هندي و ايراني در آن دانشگاه و مراجعه علاقمندان علم طب به بيمارستان گندي شاپور، ورود و صدور گياهان دارويي به ايران و بالعکس وسعت زيادي يافت.به عبارت ديگر در دوران پادشاهي سلسله ساساني، جنبش هاي علمي، تأسيس دانشگاه ها ومراکز علمي به مراتب، بيشتر از دوره هاي پيشين يعني هخامنشيان و اشکانيان بود . در اين دوره،علم پزشکي با استفاده از متخصصين و تأليفات يوناني، هندي و زردشتي احياء گرديد و سروسامان يافت به طور کلي پزشکي و ساير علوم و مهارت ها در راه رشد و گسترش گام نهادند.
کريستينسن در اين زمينه در کتاب ايران در زمان ساسانيان مي نويسد:
 "همه اقوام جهان برتري ايرانيان را اذعان داشتند، خاصه در کمال دولت و تدابير عاليه جنگي و هنر رنگ آميزي و تهيه طعام و ترکيب دوا و طرز پوشيدن جامه و تأسيسات ايالات و ... "
اين ترقي و توسعه در دوره پادشاهي دراز مدت انوشيروان و در طول فعاليت دانشگاه و بيمارستان گندي شاپور به اوج شکوفايي خود رسيد . انوشيروان لقب خسرو اول ملقب به دادگر، بيست و يکمين پادشاه ساساني (جلوس 531 - فوت 579 ميلادي ) فرزند قباد ساساني است . انوشيروان شهر گندي شاپور را تقويت کرد و توسعه داد و از نظر تاريخ پزشکي بزرگترين پادشاه ساساني بود که در مکتب نويسندگان غرب به خسرو کبير و در آثار مؤلفان عرب به کسري معروف شده است . در زمان انوشيروان آثار نويسندگان مهم يونان و هند همچون افلاطون و ارسطو به پارسي ترجمه شد. برزويه طبيب از جمله مشاهير پزشکي در زمان انوشيروان است . برزويه دو کار بسيار مهم انجام داد. يکي اين که مطالب و اطلاعاتي از پز شکي و گياهان دارويي شفابخش را از هندوستان به ايران آورد و دوم آن که کليله و دمنه را به امر انوشيروان پنهاني وارد ايران نمود.
 
دانشگاه گندي شاپور مقارن  مله اعراب به ايران در اوج اعتلا و افتخار خود بود . شهر گندي شاپور در سال 19 هجري قمري بدون جنگ و خون ريزي توسط اعراب تصرف شد.هر چند پس از فتح شهر، دانشگاه و بيمارستان آن افزون بر دو قرن برجاي ماند و خدمات زيادي به اعراب نمود ليکن ديگر آن شکوه و رونق دوران ساساني خصوصاً عهد انوشيروان در آن ديده نمي شد. خلفاي عباسي کمتر به آن توجه داشتند و پس از آن که مدرسه و بيمار ستاني در بغداد تأسيس شد بيشتر به آن پرداختند و از توجه به گندي شاپور چشم پوشي کردند . ظاهراً در عهد خلفاي عباسي، بيمارستان گندي شاپور بدون کمک مالي توسط پزشکان آنجا اداره مي شد و رياست آن بر عهده خاندان بختيشوع که از عيسويان نسطوري ايران به حساب مي آمدند، بود . در هرصورت گندي شاپور تا نيمه اول قرن هشتم هجري قمري هنوز پابرجا بوده است و اما امروزه خرابه هاي کانون علمي و صنعتي دوره ساسانيان که شاه آبادن اميده مي شود در حدود 12 کيلومتري شمال غربي شوشتر قرار گرفته، نشاندهنده جايگاه نخستين دانشگاه و بيمارستان ايران است.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, توسط مهرداد تولایی |